آنکس که زد نقاب حلالش نمی کنم
خندید بی حساب حلالش نمی کنم

چشمم که گرم شد سپرش خورد بر سرم
فریاد زد نخواب! حلالش نمی کنم

از موی سر گرفت مرا و بلند کرد
می بُرد با شتاب حلالش نمی کنم

حتی به اسب لعنتی اَش خوب آب داد
بر ما نداد آب حلالش نمی کنم

خیلی مرا کنار رباب و سرت زده
جان تو و رباب حلالش نمی کنم

او زیر سایه از وسط ظهر تا غروب
من زیر آفتاب! حلالش نمی کنم

مارا خرابه‌ای دم بازار شام برد‌

ای خانه اش خراب! حلالش نمی کنم


درسفره غریبی ما نان خشک بود
برسفره اش کباب حلالش نمی کنم

حرف کنیز آمد و ترسید خواهرم
شد حرف انتخاب حلالش نمی کنم

هرجور بود بی ادبی کرد با سرت
با چوب و با شراب حلالش نمی کنم


سید پوریا هاشمی»


سایت ادبی شهید رابع استهبان حلالش ,نمی ,رباب ,آب ,مرا ,اش ,حلالش نمی ,ما نان ,خشک بودبرسفره ,نان خشک ,غریبی مامنبع

شهادت حمزه عموی پیامبر خدا (سیدالشهدا)

جهاد كشاورزی

جولان آل شیطان

عید سعید فطر

به یاد امام خمینی(ره)

یا مهدی (عج)

امیرالمؤمنین

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وکیل پایه یک دادگستری فرش ماشینی کاشان ارزان سرا نمایندگی سیگما آلدریچ ارامش بلاگی برای یو فایل ارزانی نماوا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دان. دانلود فیلم وسریال و انیمیشن و موزیک 2020 نصب انواع شوتینگ زباله